یک اشتباه قدیمی از باسوادهای جامعه
آخ آخ که تا بحث استعداد میاد وسط دلم ریش ریش میشه برا گذشته خودمون
یعنی همون دهه ۵۰، ۶۰ و حتی ۷۰
زمانی که نه پدر مادرهامون آگاهی درستی داشتن و نه مربی و معلم هامون و به همین دلیل تا می تونستن از واژه “استعداد” به عنوان یک اهرم استفاده کردن برا رشد یا سرکوفت زدن به بچه ها و دانش آموزاشون.
مثلا تا یکی توی ریاضی و زبان انگلیسی قوی بود میگفتن: «ببین چه با استعداده» یا تا یکی خوب فوتبال بازی میکرد میگفتن: «تو فقط به درد فوتبال میخوری»
انگار استعداد شده بود یه باغ زیبا با حصار فولادین که فقط اون فرد مستعد می تونست واردش بشه و بقیه حتی به مخیله شون هم نمی رسید که بخوان یه روزی به اون باغ زیبا وارد بشن. یعنی جوری از مستعد بودن فلانی در یادگیری زبان انگلیسی حرف میزدن که بقیه بچه ها دیگه انگیزه ای براشون نمی موند که بخوان تلاش کنن که زبان شون قوی بشه چون بهشون تلقین شده بود که اگه در یه چیز ضعیف باشن یعنی استعدادش رو ندارن پس اصلا قوی نخواهند شد.
ریشه این رفتار برمیگرده به این باور علمی که مغز فقط در دوران کودکی رشد میکنه و تا پایان عمر ثابت(Static) هست.
توسل به موسسه های استعدادیابی + کلیپ
خلاصه اینکه، از دهه ۵۰ که گذر کردیم، مادر و پدر ها گفتن که خب حالا که اینجوی هست، تا بچه هامون بیش از این توی مدرسه سرکوفت نخوردن، استعدادشون رو کشف کنیم خودمون. این بود که با راه اندازی موسسه های کشف استعداد، بچه های دهه ۶۰ با این بحث کشف استعداد بیشتر آشنا و مواجه شدن و این وضعیت روزبه روز در حال رشد و جدی شدن بود و تا الآن هم پابرجاست. انقد این مسئله کشف استعداد جدی شده برا والدین که حاضرن میلیون میلیون خرج کنن برا کشف استعداد بچه هاشون که نکنه استعداد بچه هامون خاک بخوره و ناشناخته باقی بمونه.
تاجایی که به قول مهران مدیری از طفولیت دنبال کشف استعداد بچه هاشون هستن.کلیپ زیر رو ببینید.
پس بخش اول این بود که باسوادهای جامعه طبق یک باور قدیمی درمورد عدم رشد مغز، معتقد بودن که اگه در یک رشته یا کار ضعیف هستی یعنی درش استعداد نداری و همین موجب شد والدین دخیل ببندن به موسسه های استعدادیابی برا کشف استعداد بچه هاشون که گفتیم تا همین الآن هم ادامه داره
نگاهی متفاوت و جالب در مورد استعداد:
از اوایل قرن ۱۹ و به طور جدی و رسمی از اواسط قرن ۲۰ ادعاهای دیگری در مورد یادگیری و رشد مغز مطرح و تحت عنوان “انعطاف پذیری عصبی” یا Neuroplasticity (نوروپلاستیسیتی) اثبات شد. همین موجب شد راه های جدیدی در حوزه یادگیری، استعداد و مهارت اندوزی و… باز بشه
انعطاف پذیری عصبی یا Neuroplasticity به زبان ساده
بذارید واضح تر براتون توضیح بدم:
ما در مغزمون یک سری سلول های عصبی داریم که شکلش مثل این تصویره و کارشون اینه که پیام های عصبی رو میگیرن و منتقل میکنن به سلول بعدی. این پیام عصبی هرچیزی میتونه باشه مثلا:
- پیام نواختن موسیقی
- پیام فکر کردن به یک چیز
- پیام یادگیری زبان انگلیسی
- پیام مزه شیرین و یا تلخ غذا و…
حالا اگه یه فرد بخواد در هر کدوم از پیام های بالا قوی تر و دقیق تر عمل کنه (یعنی مثلا زبان انگلیسی رو بهتر یاد بگیره یا بهتر موسیقی بزنه)، باید تعداد سلول های مغزی بیشتری دست به دست هم بدن تا بتونن پیام قوی تری ارسال کنن.
در نتیجه ی این دست به دست هم دادن سلول های عصبی، یه مسیر شکل میگیره که بهش میگن “مسیر عصبی”. حالا هرچه سلول های عصبی بیشتری توی این مسیر انتقال پیام درگیر بشن، اون مسیر عصبی قوی تر و قطورتر میشه که نتیجه ش این میشه که اون فرد بهتر میتونه موسیقی بزنه یا زودتر زبان یاد بگیره
پس وقتی میگیم یه فرد در نواختن موسیقی و یا در یادگیری زبان انگلیسی با استعداد هست یعنی اینکه این فرد در مغزش یه سری مسیرهای عصبی(که جنس شون از سلول عصبی هست) ایجاد شده که کمکش میکنه با سرعت یا دقت بیشتری اون کار رو انجام بده
جمع بندی بخش اول:
جنس استعداد از سلول های عصبی هست و وقتی تعداد این سلول ها برای انتقال یک پیام بیشتر میشه، مسیر عصبی رو تشکیل میدن.
استعداد کشف کردنیه یا ایجاد کردنی؟
دانشمندان تا قبل از قرن ۱۹ بر این باور بودن که مغز بعد از کودکی دیگه رشد نمیکنه یعنی دیگه نه سلول عصبی جدید تولید میشه و نه ابعاد سلول عصبی بزرگتر میشه درنتیجه استعداد که جنسش از سلول عصبی هست، قابل رشد و توسعه نیست.
اما از اواسط قرن ۲۰ دانشمندان کشف کردن که مغز قابلیت انعطاف پذیری داره
یعنی هم سلول عصبی جدید میتونه تولید بشه و هم ابعاد سلول ها میتونه بزرگتر بشه
خب حالا شما بگید نتیجه ش چی میشه؟
آفرین، نتیجه این میشه که: استعداد هم که جنسش از همین سلول های عصبی هست، میتونه ایجاد بشه یعنی استعداد بیش از اینکه داشتنی باشه، ساختنیه
پس این درسته که یه عده در یه چیزایی استعداد داشتن اما خبر خوب اینه که ما هم می تونیم دقیقا در همون زمینه ها، سلول های عصبی مغزمون رو رشد بدیم و استعداد اون کار رو برای خودمون ایجاد کنیم.
اینجا متوجه میشیم درسته که باید استعدادمون رو کشف کنیم اما این فقط بخش کوچکی از ماجراست. یعنی بخش بزرگتر استعداد مربوط به بخشی میشه که توسط ما ساخته میشه.
بنابراین بجای اینکه مدام دنبال کشف استعدادمون باشیم بهتره این سوال رو بپرسیم که چطوری میشه استعداد رو در هر موضوعی که دوست داریم، ایجاد کنیم در خودمون؟ یعنی مغز ما از کجا میفهمه که باید سلول های عصبی مربوط به نواختن موسیقی رو رشد بده یا سلول های عصبی مربوط به یادگیری زبان خارجه؟ یعنی زبان مغز چیه؟
کلا چطوری یک استعداد رو در خودمون به وجود بیاریم؟
جوابش اینه: مواجهه یا experience
یعنی من هر چه بیشتر با یک کار، احساس یا یک موضوع مواجه و درگیر بشم، مغز برای اون کار، احساس یا موضوع، سلول های عصبی بیشتری میسازه
بذارید یه مثال بزنم:در جنگ، کدوم طرف جبهه سربازهای بیشتری حضور دارن؟ اون طرفی که توجه و درگیری بیشتره
برا مغز ما هم دقیقا همینجوره:
مثلا فرض کنید شما تا حالا زبان انگلیسی اصلا کار نکردید، خب معلومه که وقتی میخواید شروع کنید، مقداری اذیت بشید چون هنوز تعداد سربازها (که همون سلول های عصبی باشن) برای یادگیری زبان کمه، اما همینجور که شما مواجهه ی بیشتری دارید با زبان و تمرین می کنید، آروم آروم سربازها(سلول های عصبی) تعدادشون بیشتر میشن و شما راحت تر می تونید زبان یاد بگیرید.
یه نکته جالب در یادگیری زبان انگلیسی + کلیپ
کسایی که یک زبان خارجه(مثلا انگلیسی) رو با تمرین یاد گرفتن، زبان های خارجه بعدی رو خیلی راحت تر یاد میگیرن. چرا؟ چون دیگه مسیر عصبی یادگیری زبان درشون ایجاد شده و در یک کلام این فرد استعداد زبان رو در خودش به وجود آورده البته این فقط محدود یه یادگیری و تحصیل نیست، ما برای احساسات مون هم باید همون کار رو انجام بدیم.
مثلا کسی که زود عصبانی میشه و اصلا تمرکز نداره، وقتی بهش میگی مدیتیشن کن، واقعا براش سخته. چرا؟ چون مسیرعصبیش براش ساخته نشده. اما وقتی به تمرین های مدیتیشنش ادامه میده میبینه خیلی داره پیشرفت میکنه. چرا؟ چون مسیر عصبی پرخاشگری درش ضعیف و ضعیفتر و مسیر عصبی مدیتیشن درش قوی و قوی تر میشه
این کلیپ زیر رو ببینید:
جمع بندی این مقاله:
وقتی یک نفر در یه چیزی ضعیف هست ممکنه به این معنا باشه که استعدادش رو نداره، اما به این معنا نیست که نمیتونه استعدادش رو بسازه در اون زمینه. پس هم حواس مون به بحث کشف استعداد هست و هم توجه ویژه تری داریم به ایجاد استعداد با تکرار و تمرین
یه نکته نیازه بگم که: من چون پرستار و پژوهشگر علوم اعصاب هستم، سعی کردم زیاد با اصطلاحات علمی توضیح ندم براتون. لذا مطالبی که براتون توضیح دادم رو سعی کردم ساده سازی کنم جوری که برای همه قابل فهم باشه.
ضمنا در مورد استعداد در “دوره جامع کشف رسالت” بسیار عمیق تر و دقیق تر توضیح داده شده و چالش هاش بررسی شده و حتی در انتها در مورد بهترین تست های استعدادیابی هم صحبت شده
آگاه، عملگرا و مانا باشید.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
درود بر شما،
سپاس بابت مقاله خوبتان،
اما، نقدی که بر دیدگاه فعلی وارد است، و من پس از خواندن نظریه کارول دویک متوجه آن شدم، این هست که آیا ما واقعا به ظور نامحدودی به ظور بالقوه قادر به یادگیری هرچیزی هستیم و فقظ کافی است مدار عصبی مربوظ به آن را شکل داده و تقویت کنیم؟ آیا مثلا انیشتین که در فیزیک نابغه بوده و در تاریخ فاجعه، اگر علم جدید به او و معلمش یاد میداد که میتوان در تاریخ هم استعداد داشت، در این صورت ممکن بود انیشتین نه یک فیزیکدان بزرگ، بلکه یک تاریخ شناس بزرگ شود؟
سلام و خداقوت…
قطعا چون عمرمون محدوده، نمیشه به چیزی به صورت نامحدود رسید. اما نکته مهم اینه که برا اینکه یک فرد یک علم رو انتخاب کنه و درش نابغه بشه، عواملی متعددی مثل علاقه، شرایط محیطی، میزان تلاش خودش و… هم دخیل هستن. قطعا اگه انیشتین، هم علاقه به تاریخ میداشت و هم محیط برا رشدش مساعد میبود، بدون شک با تلاش متعدد، میتونست یه تاریخ دان بشه… یا حتی فیلسوف و…
ممنون از سوال خوب تون