سلام اسماعیل محمدی هستم و دوست دارم در این صبح دل انگیز، کتابی پرمحتوا و عالی معرفی کنم بهتون. کتاب انسان در جستجوی معنا، نوشتهی آقای دکتر ویکتور فرانکل. این کتاب بسیار پرمحتوا است و نکاتی عالی دارد. لذا توصیه میکنم تا اخر همراه باشید تا با یکدیگر این کتاب را بیشتر نقد و بررسی کنیم. |
بحث معنای زندگی از قدیم در فلسفه مطرح بوده و فلاسفه به بحث معنای زندگی زیاد پرداختهاند. اما در روانشناسی از قرن بیستم بود که با کارهای آقای دکتر ویکتور فرانکل بحث معنای زندگی مطرح شد و ایشان موسس لوگوتراپی یا معنادرمانی در جهان هستند. آقای دکتر ویکتور فرانکل روانپزشک بودند که در جنگ جهانی دوم در حمله آلمان به اتریش اسیر میشوند و به مدت سه سال در اردوگاه کار نازی ها به سر میبرند. حالا این کتاب ایشان دو بخش دارد: بخش اول در مورد تجارب ایشان در اردوگاه کار است و در بخش دوم در مورد معنای زندگی، لوگوتراپی، معنادرمانی اندکی توضیح داده اند.
آقای فروید در روانشناسی بحثی دارند که میگویند انسان موجودی لذتجو است اما آقای دکتر ویکتور فرانکل با بحث لوگوتراپی که مطرح کرد گفت نه، انسان معناجو هست. در ادامه مطلب میگویم که ایشان منظورشان چیست.ایشان میگوید ما سه راه مختلف برای کشف معنا داریم:
۱)راه اولش این است وقتی ما یک اثری به جا میگذاریم یک معنایی برای ما افریده میشود.
۲)راه دوم این است که مواجهه با یک فردی داشته باشیم؛ یعنی مثلاً عشق را مطرح میکنند.
۳)اما راه سوم را میگوید با رویه ای که در قبال رنج اجتناب ناپذیر در پیش میگیریم. این بحث سوم را میخواهیم بیشتر بررسی کنیم.
ایشان در صفحهی ۹۳ میگوید که این یکی از اصول اصلی معنا درمانی است که مسئله اصلی بشر کسب لذت یا پرهیز از رنج نیست بلکه دیدن معنا در زندگی است. به همین دلیل است که انسان حتی حاضر به رنج کشیدن است. البته به شرطی که این رنج معنا داشته باشد. اما بگذارید این نکته را کاملا روشن کنم که رنج به هیچ وجه برای یافتن معنا ضروری نیست تنها تاکید من این است که معنا حتی علیرغم وجود رنج نیز ممکن است. قطعاً به شرطی که رنج اجتناب ناپذیر باشد.
ایشان میگوید اگر رنجی بر ما اتفاق افتاد و در حوزه کنترل ما نبود و اجتناب ناپذیر بود اگر بتوانیم در آن رنج یک معنا پیدا کنیم آن رنج برای ما قابل تحمل میشود. البته تاکید میکند که باید اجتناب ناپذیر باشد. چون ایشان میگوید که با این حال اگر رنج اجتناب پذیر باشد کار معناداری که باید انجام داد حذف علت آن است. همچنین میگوید رنج بردن غیرضروری خود آزاری است و نه کار قهرمانانه.خلاصه اینکه ایشان بحث معنادرمانی را خیلی جدی مطرح میکند.
اما در این کتاب علاوه بر بحث معنادرمانی بحث دیگری هم مطرح میشود و آن توجه به ارزش ها هست.
آقای دکتر ویکتور فرانکل در ابتدای کتاب و در جای دیگری در اواسط کتاب در اردوگاه موقعیت هایی برایش اتفاق میافتد که ایشان بر مبنای ارزشی که برایش وجود دارد تصمیم میگیرد.
در ابتدای کار وقتی که آلمان به اتریش حمله میکرد یک دعوتنامه از آمریکا برایش میآید که ایشان بتواند از اتریش خارج شود و به تحصیل و کار ادامه دهد. ایشان گفت پدر و مادرم خیلی خوشحال شدند وقتی دعوت نامه را دیدند و دیدند که به راحتی خارج از کشور میروم. میگفت آنجا بود که من فکر کردم نقش من اینجا چیست. آیا این انصاف است که من پدر و مادر پیرم را اینجا بگذارم و خودم به کشور دیگری بروم! آنجا بود که تصمیم گرفت به خاطر پدر و مادرش بماند.
جای دیگری در اواسط کتاب ایشان مطرح میکند: جایی کمک خواستند و گفتند چه کسی پزشک است؟ و ایشان علیرغم توصیه دیگران و دوستانش که گفتند نه، خودت را به عنوان پزشک معرفی نکن. چون میروی بین تیفوسیها و خودت به زودی خواهی مرد، ایشان خودش را به عنوان پزشک معرفی کرد. و جالب است اینکه علتش این بود که گفت: اگر من قرار است بمیرم بهتر است به عنوان پزشکی که به هم نوعش کمک کرده بمیرم تا به عنوان کارگری ساده بعد از این همه رنج. این خودش در زندگی ایشان یک معنا بود.
ایشان میگوید من به عنوان یک پزشک کمک کردم تا موقعیت فرار برایم فراهم شود. سر میزدم به بیماران که آخرین ویزیت هایشان را انجام دهم. داروهایشان را بدهم و بعد فرار کنم. لحظه آخر بود که یکی از آنها گفت واقعا میخواهید با آن ها بروید؟ همین یک سوال را که از ایشان پرسید دوباره حواسش جمع شد به مسئولیت خودش و اینکه ارزشی در زندگیاش هست به نام پزشک بودن و کمک به همنوع. این شد که قید فرار را زد و دیگر فرار نکرد. اینجا توجه ما به بحث ارزشهای فردی در زندگی جلب میشود که در این کتاب خیلی نمود پیدا کرده است. بنابراین این کتاب خیلی خیلی ارزش مطالعه دارد حتما آن را ببینید.
و اما نقدی که من به این کتاب و لوگوتراپی که ایشان مطرح میکند وارد میدانم که حداقل در این کتاب پاسخی برایش ندیدهام، این است که در ابتدای کتاب مطرح میکند کسانی به آقای دکتر مراجعه میکنند که افسرده بودند و آقای دکتر از ایشان میپرسید که شما چرا خودکشی نمیکنی؟ هرکدام مثلا میگفتند: به دلیل عشقی که به فرزندان داریم دوست داریم زنده باشیم و آنها را بزرگ کنیم. یکی میگفت به خاطر اینکه من حاوی خاطراتی هستم که دوست دارم زنده بمانم و این خاطرات همچنان باشد. خلاصه هر کسی برای زنده ماندن یک معنایی برای خودش تعریف کرده بود. همین را درباره اردوگاه مطرح میکند که کسانی در اردوگاه زنده ماندند و توانستند این رنج را را تحمل کنند که یک معنایی برای خودشان تعریف کرده بودند. مثلاً اینکه ایشان میگوید فلانی گفته بود دوست دارم زنده بمانم که همسرم را بعد از آزادی ببینم. فرزندانم را که منتظرم هستند را ببینم. یا حتی خودشان(دکتر فرانکل) گفتند که من دوست داشتم زنده بمانم تا بتوانم کتاب هایم را چاپ کنم.
از ابتدای مطالعه این کتاب، این برای من مطرح بود اگر که فرد بعد از آن مدت رنج متوجه شود کسی که برایش زنده مانده بود از بین رفته است، چه میشود؟ تا اینکه در صفحه ۷۹ کتاب خود آقای دکتر این را مطرح میکند و میگوید:”بعد از آزادی افرادی بودند که فهمیدند کسی منتظرشان نیست. وای بر او که دریافت شخصی که تنها خاطرهاش در اردوگاه به او جرات داده بود دیگر وجود نداشت” و به همین وای بسنده میکند و جلو میرود و مطلب را توضیح نمیدهد.
سوالم این است:
آقای دکتر ویکتور فرانکل این فردی که یک معنای موقتی در زندگی پیدا کرده است و به عشق او زنده بوده، اگر اتفاقی بیافتد و فرزندش فوت کند چه بلایی سرش میآید. آن لحظه فرصتی نیست به این فرد توضیح بدهی که مثلا یک معنای دیگری برای خودت پیدا کن. آن فرد ممکن است هر لحظه احساس پوچی کند و دوست داشته باشد که دیگر در این دنیا نباشد.
بنابراین من احساس میکنم این لوگوتراپی بر اساس این کتاب آن چیزی نیست که دائم بتواند یک نسخه موثر باشد. بله، برای یک شرایط سخت خیلی قابل قبول است که فرد معنایی در زندگیاش پیدا کند حتی اگر موقت هم باشد. اما باید بتواند خودش را سریعتر به معنای دائمی گره بزند. پس عاقلانه است که دنبال معنای دائمی در زندگی باشیم که افول ناپذیر باشد. به این خوب فکر کنید. خیلی جای فکر دارد.
در کل توصیه میکنم حتما کتاب آقای دکتر ویکتور فرانکل به نام انسان در جستجوی معنا را با دقت بخوانید که حاوی اطلاعاتی عالی است. امیدوارم این کتاب به دردتان بخورد و اما از کسانی که این کتاب را مطالعه کردهاند و یا حتی با توصیه ما این کتاب را مطالعه میکنند میخواهم که نظرشان را در قالب ویس در همین صفحه در سایت www.manemana.ir برای ما ارسال کنند.
امیدوارم آگاه عملگرا و مانا باشید.
مجموعه “من مانا“ با شعار “آگاه و عملگرا” از 4 کلمه کلیدی تشکیل شده است. “من“: تاکید بر اینکه تنها راه اثرگذاری بر جامعه، تمرکز بر رشد خودمان است. “مانا“: همه ما میل ذاتی به ماندگاری داریم. “آگاه و عملگرا”: داشتن دو عنصر “آگاهی“ و “عملگرایی“ لازمه مانایی ست. رسالت اصلی ما راهنمایی افراد جهت “کشف رسالت فردی و درک معنای زندگی” ست. مطالب ارائه شده در سایت من مانا به صورت تخصصی در دو حوزه مادی (پزشکی، علوم اعصاب، جامعه شناسی، روانشناسی و…) و حوزه فرا مادی (معنویت، متافیزیک و…) به صورت جامع، همه جانبه و به دور از تعصب می باشد.
خیلی بده که از سایت ما دست خالی بیرون بری🥲
“دوره کشف رسالت” میتونه زندگیتو به سامون کنه
راضی نبودی پسش بده!
اطلاعات رو بذار ما زنگت میزنیم!